ماهیت مرگ (ادامه)
این وبلاگ به بررسی معاد و مطالب مرتبط به آن میپردازد

محتوای مطالب را چگونه ارزیابی میکنید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 40
کل نظرات : 4

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 51

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 3
باردید دیروز : 1
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 8
بازدید سال : 33
بازدید کلی : 10844

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان معاد و آدرس maad66.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : محمد محبی
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394
نظرات

...تنها قرآن نيست كه اصالت روح را در آيات متعدد خود تاييد كرده است‏، در حد تواتر در كتب حديث و دعا و نهج البلاغه از جانب رسول اكرم و ائمه اطهار اين مطلب تاييد شده است . حقيقت اين است كه انكار روح يك‏ انديشه كثيف متعفن غربی است كه از حسی گرايی و ماديگرايی غربی سرچشمه‏ می‏گيرد و متاسفانه دامنگير برخی پيروان با حسن نيت قرآن هم شده است. اكنون برای اينكه نمونه‏ هايی از آياتی كه در آن آيات از مرگ به " توفی " تعبير شده است و در بعضی از آنها يك سلسله اعمال حياتی به‏ انسانها بلافاصله پس از مرگ نسبت داده شده ( از قبيل مكالمه ، آرزو، تقاضا ) به دست دهيم ، سه آيه از چهارده آيه ‏ای كه در آنها تعبير " توفی‏ " آمده است می‏آوريم.

1-« ان الذين توفيهم الملائكه ظالمی انفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنا مستضعفين فی الارض قالوا الم تكن ارض الله واسعه فتهاجروا فيها فاولئك‏ ماويهم جهنم و سائت مصيرا »(نسا-97). همانا كسانی كه در حالی كه ستمگر بر خود بودند فرشتگان ( ماموران خدا ) آنان را به تمام و كمال دريافت كردند فرشتگان به آنها گفتند : در چه‏ وضعی بسر می‏برديد ؟ آنان گفتند : ما مردمی زبون و زيردست و محكوم محيط بوديم . فرشتگان به آنها گفتند : آيا زمين خدا فراخ نبود كه بدانجا كوچ‏ كنيد ؟ پس جايگاه آنها جهنم است و بد سرانجامی است. اين آيه درباره مردمی است كه در محيط نامساعدی بسر می‏برند و ديگران ، آن محيط را به دلخواه خود اداره می‏كنند و اينان محكوم‏ جريانات محيط خود هستند و همين را كه " محيط فاسد است ، محيط نامساعد است ، از ما كه كاری ساخته نيست " برای خويشتن عذری می‏پندارند . اينان‏ به جای اينكه محيط را تغيير دهند و اگر توانايی تغيير محيط را ندارند، خود را از منجلاب چنان محيط فاسدی نجات دهند و به محيط مساعدتری منتقل‏ شوند ، در همان محيط فاسد به زندگی ادامه می‏دهند و تسليم جريانات محيط می‏شوند و در فسادهای آن غرقه می‏گردند . فرشتگان خدا پس از آنكه آنها را قبض روح كرده و تحويل می‏گيرند با آنها به گفتگو می‏پردازند و عذر آنها را غير موجه می‏شمارند ، زيرا حداقل كاری كه از آنها ساخته بود - هجرت و كوچ‏ كردن به محيط ديگر - انجام ندادند فرشتگان به آنها يادآوری می‏كنند و به‏ اين وسيله به آنها می‏فهمانند كه خود شما مسؤول ستمهايی هستيد كه بر شما رفته است ، يعنی خود شما مسؤول گناهان خود هستيد. قرآن كريم در اين آيه كريمه به ما يادآوری می‏كند كه بيچارگی و ناتوانی‏ در يك محيط ، عذر موجه به شمار نمی‏رود مگر آنكه حتی راه مهاجرت و كشاندن خود به نقطه ديگر نيز بسته باشد. چنانكه می‏بينيم در اين آيه كريمه از مرگ كه در چشم ظاهر نيستی و نابودی و تمام شدن است به " توفی " يعنی تحويل و دريافت تعبير شده‏ است  اين آيه گذشته از اينكه از مرگ با كلمه " توفی " تعبير كرده‏ است ، رسما از يك جريان مكالمه و احتجاج ميان فرشتگان و انسان در لحظات پس از مرگ سخن می‏گويد . بديهی است كه اگر واقعيت انسان باقی‏ نباشد و همه واقعيت انسان لاشه بی حس و بی‏شعور باشد ، مكالمه معنی ندارد . اين آيه می‏فهماند كه پس‏ از آنكه انسان از اين جهان و از اين نشئه می‏رود ، با چشم و گوش و زبان‏ ديگر با موجودات نامرئی به نام فرشتگان به گفت و شنود می‏پردازد.

2-« و قالوا ااذا ضللنا فی الارض ائنا لفی خلق جديد بل هم بلقاء ربهم‏ كافرون . قل يتوفاكم ملك الموت الذی وكل بكم ثم الی ربكم ترجعون »(سحده-11و12). و گفتند : آيا آنگاه كه ما گم شديم در زمين آيا ما در آفرينشی جديد قرار خواهيم گرفت ؟ ( اين سخنان بهانه است ) حقيقت اين است كه اينها ( از روی عناد ) ملاقات پروردگار خويش را منكرند . بگو همانا فرشته مرگ‏ كه موكل بر شماست شما را در حين مرگ به تمام و كمال دريافت می‏كند . سپس به سوی خدا بازگردانده می‏شويد . در اين آيه ، قرآن كريم يكی از اشكالات و شبهات منكران را در مورد معاد و حيات اخروی ذكر می‏كند و پاسخ می‏گويد . شبهه و اشكال اينجا اين است كه پس از مرگ هر ذره ما نابود می‏شود ، به جايی می‏رود و اثری از ما نيست ، چگونه ممكن است مورد آفرينش تازه‏ای‏ قرار گيريم ؟ پاسخ قرآن ضمن اشاره به اينكه اين شبهات بهانه جوييهايی است كه در اثر حالت عناد و انكار ابراز می‏دارند ، اين است كه برخلاف ادعای شما ، شما ( من واقعی و شخصيت واقعی شما ) آن چيزی نيست كه شما فكر می‏كنيد گم‏ می‏شود . شما به تمام شخصيت و كل واقعيت در اختيار فرشته خدا قرار می‏گيريد . مقصود شبهه كنندگان از گم شدن اين است كه هر ذره‏ای از بدن ما به جايی‏ می‏افتد و اثری از آن باقی نمی‏ماند ، پس چگونه اين بدن ما را بار ديگر زنده می‏كنند ؟ عين اين شبهه كه مربوط است به متفرق شدن و گم شدن اجزای بدن ، در آيات ديگر قرآن نيز آمده است و جواب ديگری به آن داده شده است و آن‏ اينكه همه اين " گم شدنها " ، از نظر شما گم شدن است ، برای بشر دشوار و بلكه ناممكن است كه اين ذرات را جمع آوری كند ، اما برای خدا كه علم‏ 
و قدرتش نامتناهی است هيچ اشكالی نيست . در آيات مذكور سخن منكران مستقيما درباره اجزای بدن است كه چگونه و از كجا جمع آوری می‏شود ؟ ولی در اينجا به گونه ديگر جواب داده است ، زيرا در اينجا سخن صرفا در اين نيست كه اجزای بدن هر كدام به جايی‏ می‏افتد و اثری از آنها نيست ، بلكه در اين است كه با گم شدن اجزای بدن‏، ما گم می‏شويم و ديگر " ما " و " من " در كار نيست . به عبارت‏ ديگر ، سخن شبهه كنندگان اين است كه با متفرق شدن اجزاء بدن شخصيت‏ واقعی ما نيست و نابود می‏شود . قرآن در اينجا اين گونه پاسخ می‏گويد كه‏ برخلاف گمان شما شخصيت واقعی شما هيچ وقت گم نمی‏شود تا نيازی به پيدا كردن داشته باشد ، از اول در اختيار فرشتگان ما قرار می‏گيرد. اين آيه نيز در كمال صراحت بقای شخصيت واقعی انسان ( بقای روح ) را پس از مرگ ، علی رغم فانی شدن اعضای بدن ، ذكر می‏كند. 

3-« الله يتوفی الانفس حين موتها و التی لم تمت فی منامها فيمسك‏ التی قضی عليها الموت و يرسل الاخری الی اجل مسمی ان فی ذلك لايات لقوم‏ يتفكرون »(زمر-42). خداوند نفوس را در حين موت ، و آن كه نمرده است ، در حين خواب ، به‏ تمام و كمال دريافت می‏كند ، پس آن كس را كه مقرر شده است بميرد نگه‏ می‏دارد و ديگری را تا مدت معينی باز می‏فرستد. اين آيه شباهت و سنخيت خواب و مرگ - و ضمنا شباهت و سنخيت بيداری‏ و بعث اخروی - را بيان می‏كند . خواب ، مرگ ضعيف و كوچك است و مرگ‏، خواب شديد و بزرگ ، و در هر دو مرحله روح و نفس انسان از نشئه ‏ای به‏ نشئه ديگر انتقال می‏يابد با اين تفاوت كه در حين خواب ، انسان غالبا توجه ندارد و هنگامی كه بيدار می‏شود نمی‏داند كه در حقيقت از سفری‏ بازگشته است ، بر خلاف حالت مرگ كه همه چيز بر او روشن است. از مجموع اين سه آيه كاملا می‏توان فهميد كه ماهيت مرگ از نظر قرآن‏ نيستی و نابودی و تمام شدن نيست ، بلكه انتقال از نشئه‏ای به نشئه ديگر است. ضمنا ماهيت خواب از نظر قرآن نيز روشن شد ، معلوم شد كه خواب‏ هر چند از نظر جسمی و ظاهری تعطيل قوای طبيعت است ، ولی از نظر روحی و نفسی نوعی گريز و رجوع به باطن و ملكوت است . مساله خواب نيز مانند مساله مرگ از نظر علم از مجهولات است . آنچه علم در اين زمينه می‏شناسد قسمتی از جريانات جسمانی است كه در قلمرو بدن صورت می‏گيرد . 


تعداد بازدید از این مطلب: 81
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید. ممنون از بازدید شما.لطفا برای بهبود مطالب وبلاگ در نظر سنجی شرکت کنید و نظرات خودرا درباره وبلاگ بفرمایید همچنین به مطالب به تناسب محتوا امتیاز دهید. در ضمن فروم(انجمن تخصصی) وبلاگ هم راه اندازی شده است و می توانید باهمان نام کاربری و رمزی که در وبلاگ ثبت نام کرده اید وارد حساب کاربری خود در ان شوید و ازش بهره ببرید. با تشکر


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود